به نام خدا
هراس من از مرگ نیست...!
...
هراس من از بودن در آخرین روز زمین و خاموشی خورشید نیست...!
من از آدمهایی هراس دارم که
اشک دیگران بهانه ای برای خندیدن آنهاست....
و وای به حال من که درین زمین نفس میکشم...
هراس من از آدمهای نیمه وقتی است که
نیمه وقت نفس میکشند!
و نیمه وقت قهرمانند...
خنده ام میگیرد..
هراس من از واژه هاییست که قلب دیگری را در سینه میخشکاند...
..... هراس من از آدمهاییست که خود را در پشت خود جا میگذارند...!!
و... هراس من از زمینی است که در آن هیچ نگاهی با دیگری آشنا نیست.
از اول تا آخر
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : پنج شنبه 20 مهر 1398 | 23:41 | نویسنده : هادی عزیزی |