تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تلخ است ،
همه فکر کنند سرت شلوغ است ،
و تنها خودت بدانی چقدر
تنـــهایی ...
به سلامتی همه ی عاشق های تنها با معرفت ..صلوات..
تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
0=زرنگ
1=دلخوش
2=مهربان
3=آروم
4=باغیرت
5=عاقل
6=باوفا
7=دوست داشتنی
8=هنرمند
9=روراست
تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
باران را دوست دارم
چون رفتن را بلد نیست..!
.
.
.
فقط می آید..
تاريخ : جمعه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
سالها پیش مردی بود که هر کسی را سر راهش
می دید دوست می داشت و می بخشید.خدا
فرشته ای فرستاد تا با او صحبت کند.
فرشته گفت:خدا از من خواست تا به دیدارت بیایم تا به
خاطر نیکی ات به تو پاداشی بدهم.هر عطیه ای را که
بخواهی خدا به تو می دهد.می خواهی به تو قدرته
درمانگری بدهد؟
مرد پاسخ داد:نه.ترجیح میدهم خدا خودش کسانی را
که باید درمان شوند انتخاب کند.
- می خواهی وظیفه راهنمایی گمشدگان را به راه
راست بر عهده بگیری؟
مرد: این وظیفه فرشتگانی مثل توست.
- نمی توانم بدونه اینکه معجزا ای بکنم به آسمان
برگردم.پس من خودم انتخاب می کنم.
مرد کمی فکر کرد و سرانجام گفت:پس کاری کن که
واسطه خیر باشم اما بدون اینکه کسی بفهمد.حتی
خودم.چرا که ممکن است دچار گناهه غرور بشوم.
فرشته کاری کرد که سایه آن مرد بتواند بیماران را
درمان کند. بدین ترتیب آن مرد از هر جا می گذشت
بیماران درمان میشدند.زمین بارور میشد و مردم غمگین
شاد میشدند مرد سالها زمین را زیر پا گذاشت و هیچ
وقت از معجزاتی که پشت سرش رخ می داد خبر
نداشت. چرا که وقتی رو به خورشید می ایستاد
سایه اش پشتش بر روی زمین می افتاد بدین ترتیب
توانست بی خبر از قداست خود زندگی کند و بمیرد.
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
در زندگی یک " مرد " مخدری هست به نام :" زن "
نبودنش،
دوریش،
قهرش،
خماری میاورد...؛
آب میکند ابهت "مردانه ات" را...!f
برچسبها: در زندگی مردم
تاريخ : جمعه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1994 ﺩﺭ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﺎ
ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ؟
ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻦ ﺑﻠﻮﻍ ﺭﺳﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻪ 19 ﺳﺎﻝ
ﺩﺍﺭﺩ.
ﺩﮐﺘﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ
ﺑﺎﻭﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ مشکل دو جنسیتی دارد.
. ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ
ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﺟﺴﻤﯽ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ
ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺶ ﻧﮑﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻋﻼﻗﻪ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ
ﺍﺵ
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺨﺶ ﭼﻨﺪ ﻭﯾﺪﺋﻮ
ﻣﻮﺯﯾﮏ ﺩﺭ ﯾﻮﺗﯿﻮﺏ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﺗﯽ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺭﺳﯿﺪ
ﮐﻪ ﻣﺎ
..
..
..
ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﺟﺎﺳﺘﯿﻦ ﺑﯿﺒﺮ "
ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯿم
من هم اگه به جای دختر ها بودم دوستش داشتم به عنوان ابجیم...هههههههههههههههههه
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
مادر کودکش را شیر می دهد
و کودک از نور چشم مادر خواندن و نوشتن می آموزد
وقتی کمی بزرگتر شد کیف مادر را خالی می کند تا بسته سیگاری بخرد
بر استخوانهای لاغر و کم خون مادر راه می رود تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود
وقتی برای خودش مردی شد
پا روی پا می اندازد و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران کنفرانس ترتیب می دهد و می گوید:
عقل زن کامل نیست !!
برچسبها: مادرجالب نوشت
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
ما انسان ها در تظاهر کردن از هم سبقت گرفته ایم
چیزی را نمی دانیم ولی تظاهر به دانستن می کنیم
با،باطن نه چندان تمیز تظاهر به پاک بودن می کنیم
کسی را دوست نداریم ولی تظاهر به دوست داشتن می کنیم
تظاهر...
تظاهر به کسی که نیستیم
برچسبها: تظاهر کردن زشتهجالب نوشت
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
عميق ترين درد زندگي مردن نيست
بلكه گذاشتن سدي در برابر روديست كه از چشمانت جاري است.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست..
بلكه پنهان كردن قلبي است كه به اسفناك ترين حالت شكسته است.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست....
بلكه نداشتن شانه هاي محكمي است كه بتواني به آن تكيه كني و از غم زندگي برايش اشك بريزي....
عميق ترين درد زندگي مردن نيست
بلكه ناتمام ماندن قشنگترين داستان زندگي است كه مجبوري آخرش را با جدايي به سرانجام برس.....
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
دنبال کسی میگردم که توی بهار که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل بگم: میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم.
توی تابستون که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای بریم خیابون ولیعصر از ونک تا هر جا شد قدم بزنیم؟ در جوابم فقط بگه: ناهار اونجایی که من میگم....
توی پاییز زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای صدای ناله ی برگای سعدآباد رو در بیاریم خش خش صدا بدن؟در جوابم فقط بگه: دوربینتم بیار..
توی زمستون زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم چنارای ولیعصر منتظرن با یه عالمه برف، بعد با تردید بپرسم: میای که؟ در جوابم بدون مکث بگه : یه جفت دستکش میارم فقط . یه لنگه من یه لنگه تو...سر اینکه دستای گره شدمون توی جیب کی باشه بعدا تصمیم میگیریم...
به نظرتون پیدا میکنم؟
تاريخ : دو شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
ضد حال !پسره میگه من عاشقتم میخوام باهات ازدواج کنم.
نه...
دختر حرفشو قطع میکنه: بی ام و داری؟
نه... چقدر حقوق میگیری؟
پسر: حقوق ندارم آخه...
دختر: برو گمشو چی فکر کردی به من پیشنهاد دادی؟ و میره.......
پسر با خودش میگه: من چندتا ویلا دارم خونه واسه چی؟ یه پورشه با بنز دارم بی ام و دوست ندارم. چجوری حقوق بگیرم وقتی مدیر شرکتم!

تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
زیباترین لذت های دنیا که باعث خر کیف شدن آدم میشه :
1. از خواب پاشی بعد ببینی 1 ساعت دیگه هم میتونی بخوابی !!!
2. وقتی دست تو جیبه لباسه قدیمیت میکنی و ببینی توش یه مقدار پوله ؟!!!
3. اونی که تو فکرشی همون لحظه بهت بزنگه !!!!!
4. وقتی که فکر میکنی امرن تو امتحانت 10 هم نمیگیری ، اما 18 میشی
تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
برای زیارت خدا لازم نیست
به مساجد، زیارتگاهها وسرزمین وحی برویم
خدا را می توان درشادکردن چشمان گریان کودکی فقیر
درخیابان وهر جای دیگری زیارت کرد
برچسبها: شادکردن چشمان گریان کودکی فقیر
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
به دنیا می آییم، عکس ِ یک نفره می گیریم
بزرگ می شویم، عکس ِ دو نفره می گیریم
پیر می شویم، عکس ِ یک نفره می گیریم
و بعد دوباره باز نیستیم
برچسبها: نیستیم
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
بازم روزگار کاری کرد که از هم جدا شیم.
تقصیر روزگار نیست. تقصیر خودمونه. طرز فکرامون عوض شد. به قول خودمون بزرگ شدیم.
خدا میدونه چه قدر دلتنگتم. دلم لک زده واسه دعوا کردنمون. دلم گرفته :(
کاش می شد یه لحظه زنگ بزنم و صداتو بشنوم.
با این همه مشغله ای که دارم بازم توی قلبمی. توی ذهنمی
تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
صــــــــــــــرفــــــــ ا جهــــــت اطلـــاع بازیکنـــــان غیرتمــــندمیلیاردی ...!
یه زمانی یكی بود تو خاك عربستان به الهلال
به دروازبان حریف میگفت میخوام بهت چیپ بزنم !!!
میزد و ... گل !!
برچسبها: صرفا جهت اطلاع
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
هرکدوم از ما دارای دو شخصیت هستیم یکی ظاهرمونه که آراسته و نیک به نظر میاد و روی خوبمونه که به دیگران نمایش میدیم و اون یکی هم "خود واقعی"ماست! یعنی ممکنه در حضور کسی به به و چهچه بزنیم و در غیابش هم بدگویی کنیم!!
دلم گرفت از دورويي آدم ها.از آدم هايي كه جلوت يه جور هستن و وقتي ازت دور ميشن يه جور ديگه.نميدونم شايد هم ايراد از من بوده كه با تصورات كودكامه هميشه فكر ميكنم همه آدم ها خوبن مگه خلافش ثابت بشه.انگار اطرافيان دارن داد ميزنن كه بسه ديگه تو هم همرنگ جماعت شو و هميشه فكر نكن هر كي دورو برته مثل خودت با صداقت مياد جلو.
برچسبها: شخصیت اول ما
تاريخ : شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
بیاید به ا دامه مطلب...
من که شادی رو می خوام شما هاااااا کدوم رو می خوای
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
این عکس اعجاب آور و زیبا نگاه کنید میبینید که چنانچه یک رکعت نماز کامل خوانده شود اسم زیبای
پیامبر یعنی ” احمد” شکل میگیرد … با دقت به تصویر پایین دقت کنید که اگر حالات نماز را در کنار هم به
صورت خطی قرار دهیم نام ” احمد ” شکل میگیرد…
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |