آدم مغرور مثل کسی است که بالای کوه ایستاده باشد و
همه را کوچک ببیند
غافل از اینکه مردم هم از پایین او را کوچک میبینند
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: « کدام لاستیک پنچر شده بود؟»....!!!
تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تولد انسان ، روشن شدن کبریتی است
و مرگ ، خاموش شدن آن
بنگر در این فاصله چه کردی
گرما بخشیدی یا سوزاندی
برچسبها: تولد انسان
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
گُفتَمــ خُــدآیــآ دِلگیـــرَمـــ
گُفتـــ حَتیـــ اَز مَنـــ
گُفتَمـــ خُدآیــآ دِلَمـــ را ربودَنـــد
گُفتــــ پیشــ اَز مَنـــ
گُفتَمــ خُدایــآ چِقَدر دوریـــ
گُفتــــ تــو یــآ مَنـــ
گُفتَمــ خُدآیــآ تَنهـآ تَرینَمــ
گُفتـــ پَســ مَنـــ
گُفتَمــ خُدآیــآ کُمَکــ خواستَمــ
گُفتـــ از غِیر مَنـــ
گُفتَمــ خُدآیــآ دوستَت دآرَمـــ
گُفتـــ بیشـــ اَز مَنـــ ...
برچسبها: عالیه
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
دارم تو کوچه راه میرم یه خانمه
با ماشین رفت تو چاله آب پاشید همه صورتم و لباسام خیس شد،
وایساده میگه وای خیس شدید ؟ پـَـ نـَـ پـَـ دیدم یه خانم محترمی
مثل شما رانندگی یاد گرفته...اینا اشک شوقه!
برچسبها: ههههههههههههه
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
من ایرانی نیستم چون عربها پ ندارند به پارسها میگن فارس و ما هم همینو میگیم
☼☼☼
من ایرانی نیستم چون به جای درود میگم سلام و به جای بدرود میگم خداحافظ
☼☼☼
من ایرانی نیستم چون به جای اینکه به کورش بگم کورش بزرگ میگم کورش کبیر
☼☼☼
من ایرانی نیستم چون نمیدونم روز کورش بزرگ کی هست ( 7 آبان ) و این روز فقط درتقویم ایران نیست
☼☼☼
عربها به ما آموختن به جای خوراک بگوییم غذا در حالی که خودشان به پیشاب شتر میگویند
☼☼☼
عربها به ما آموختن دربرابر شمارش خودمان به جای تن از نفر که برای حیوانات استفاده میکنند بکار ببریم
☼☼☼
عربها به ما آموختن که بجای واق واق سگ بگوییم پارس که نام سرزمین اولیه مان است ☼☼☼
عربها به ما آموختن که بگوییم شاهنامه آخرش خوش است چون آخر شاهنامه ایرانیان از اعراب
شکست خوردند
☼☼☼
آیا وقت آن نرسیده که باانقلاب فرهنگی در برابر این چیزها ایستادگی کنیم ؟!!
اگه ایرانی هستی این رو تو وبلاگت کپی کن.
برچسبها: من ایرانی نیستم
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |

برچسبها: مدرسان شریف
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
آموخته ام که ...
وابسته نباید شد
نه به کسی
نه به رابطه ای
و نه ...
و این لعنتی ...
نشدنی ترین کاری است ک...
آموخته ام ....
برچسبها: اموخته ام
تاريخ : جمعه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایهی دیوار بگشایی
لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
برچسبها: خدایا کفر نمیگویم
تاريخ : جمعه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
سخت است عاشق شدن در دنیایی که
شرط عاشقی لمس بدن است
سلام بجه هاااا
خوبید؟؟؟؟
معذرت که نمیتونم بیام به وبتون و بهتون سر بزنم.....
حالم این روز هااا یکمی گرفته هستش .......
واسه همین یک مدتی خودم نمیام ولی دوستم به چای من میاد..و
پست های چدید میزاره....ولی نظر هارو وقتی که حالم خوب شد میام ...وجواب میدم..
همتون رو دوست دارم...........
کوچیک....شما admin hadi azizi...
برچسبها: لمس کردن بدن
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
کاش میشد لاغر کنم خیلی لاغر...
بیست کیلو بشم!
ده کیلو بشم!
نه! ... ...
سنگینه براش...
پنج کیلو شم ...
تا دوباره برم رو پاهای مــامــانم بخوابم ...!
برچسبها: پاهای مادرم
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : سه شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرماخوردی متوجه خواهی شد.
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت:
باران احمق
این است معنی مادر
تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : دو شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : سه شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
یادت باشد..... دلت که شکست
سرت را بالا بگیر
تلافی نکن
فریاد نزن
شرمگین نباش
حواست باشددل شکسته گوشه هایش تیز است.
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش آرزویت بود....
صبورباش و ساکت
تاريخ : سه شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
زندگی برای انجام دادن کارهای اشتباه خیلی کوتاه است…
تاريخ : سه شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تمام غصه های دنیا را با یک جمله میتوان تحمل کرد
خدایا می دانم می بینی
برچسبها: تمام غصه ای دنیا رو می توان با این جمله تمام کرد
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
هرچه را میشنوی باور نکن هر داستانی همیشه سه وجه دارد
برداشت خودت
برداشت دیگران
و حقیقت
برچسبها: باور نکن
تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
یادمان باشد که ،
من میتوانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشتهخو یا شیطان صفت باشم ،
من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،
من میتوانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و اینها صفات انسانى است.
و تو هم به یاد داشته باش:من نباید چیزى باشم که تو میخواهى ، من را خودم از خودم ساختهام،
تو هم به یاد داشته باش
منى که من از خود ساختهام، آمال من است،
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسانها کیفیت زندگى را تعیین میکند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو میخواهى
و تو هم میتوانى انتخاب کنى که من را میخواهى یا نه
ولى نمیتوانى انتخاب کنى که از من چه میخواهى.
میتوانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
میتوانى از من متنفر باشى بىهیچ دلیلى و من هم ،
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسانهاست ،
پس این جهان میتواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمیتوانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و میستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز میستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بستهاند و همچنان میستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،
من قابل ستایشم، و تو هم……
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتادبه خاطر بیاورى که آنهایى که هر روز میبینى
و مراوده میکنى همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت، اما همگى جایزالخطا.
اگر انسانها را از پشت نقابهاى متفاوتشان شناختى،نامت را انسانى باهوش بگذار.
شما چی؟؟؟؟
موضوعات مرتبط: لاس
تاريخ : چهار شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
مشکل این است که توجه ما بر روی روح نیست…
بیرون است… جایی که به سوی رقابت می رویم…
. به “متخصص و کاردان” شدن ادامه می دهیم-
وارد بسیاری از کشمش ها می شویم، وهیچ پایانی برای مشکلات و غم و اندوه های مان نیست.
اما به محض این که توجه مان را بر روی روح می گذاریم در آن جا، به طور شگفت انگیزی درمی یابیم،
که همه چیز کارساز می شود، و این که روح منبع و سرچشمه تمامی عشق، آرامش، لذت و حقیقت است
.
تاريخ : چهار شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : چهار شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
تاريخ : چهار شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
صحنه هایی که می بینید مربوط به تعقیب و گریز 15 دقیقه ای شیر دریایی بسیار جسور و چابک با کوسه سفید گرسنه است که البته در نهایت کوسه توانست دم و باله های شیر دریایی را گاز بگیرد.
مارک هنائور 39 ساله اهل سوئیس توانست این صحنه ها را در جزیره گوادالوپ در مکزیک تصویر برداری کند. وی به مدت سه روز و هر روز بیش از 6 بار داخل آب غواصی کرد تا توانست چنین صحنه هایی را بگیرد.
با تجهیزات جدید، مارک توانست تا 40 متری را روشن کرده و تصویربرداری کند

تاريخ : چهار شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
قبل از اینکه به پایین صفحه بروید و عکس ها را ببینید آیا می توانید حدس بزنید این دختر نوجوان جذاب فرزند کدام ستاره است؟!…


.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تاريخ : چهار شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
گــــآهـ ـے…!
هَــــنوز گـ ـآهــــے…!
مَــــرآ بـ ـه جــــآن تـ ـو قَـــــسَم مـ ـے دَهَـــــند…!
ببـــــین تَـــــنهـ ـآ مَـــن نیســـتَم
کــــ ه رَفتَــــــنَت رآ بــآوَر نمـــــــے کُـــنَم…!
برچسبها: تنها
تاريخ : جمعه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |
ای هم وب سایت جدیدم.....
روش کلیک کنید...
سگی نزد شیر آمد گفت:
بامن کشتی بگیر!
شیر سر باز زد..
سگ گفت:نزد تمام سگان خواهم گفت
شیر از مقابله با من می هراسد!!
شیر گفت:
سرزنش سگان را خوشتر دارم از اینکه شیران مرا شماتت کنند
که با سگی کشتی گرفته ام ..
راستی منبع این نوشته رو براتون میزارم...
روش کلیک کنید...
>>پروفایل هادی عزیزی<<<
تاريخ : یک شنبه 30 اسفند 1387 | 23:59 | نویسنده : هادی عزیزی |